به نام خدا، خدائی که پاکی کالبد بشر را به نور عقل و معرفت منور ساخت و محبت را بدون دریافت هیچ وجهی به بندگانش هدیه داد.
مادر چه کلمه زیبائی است.
تپش قلب بی ریایش او را چه صادقانه نشان می دهد. اوست که همة درد و رنج زندگی ام را برایش بازگو می کنم و چه معصومانه به حرفهایم گوش می دهد . صداقت در تمامی زندگی اش جوانه زده و از ذره ذرة وجودش مهربانی می بارد.
او با خود محبتی در دل دارد که مانند دریا، بی کران و مانند آسمان بی انتهاست .
او روح بزرگی دارد، دلی با صفا و قلبی پاک.
مادر !
همیشه و همه جا حس می کنم نسبت به تو مدیونم و هر کار می کنم که این دِین را به تو ادا کنم ؛ اما چه کنم که جبران هیچ کدام از لحظه لحظه محبت تو را نخواهد کرد.
من وصف زندگی را با تو آغاز کردم. تویی که قلبم را به تپش و لبم را به خنده وامیداری و کمکم می کنی که دست هایم را برای فتح قلة ماه دراز کنم و با پاهایم تا اوج خوشبختی بدوم. با تو لحظه های جوانی ام آغاز شد و ثانیه های زندگی ام به جریان افتاد .
مادر!
صدای تو وجودم را آرامش می دهد و خنده هایت مرا تا اوج خوشبختی می برد. پس بخند و دلم را شاد کن و لب هایم را به خنده بگشا.
دوستت دارم مادر
حمید